این مقاله در مورد آداب دوستی و دوست یابی است و به بررسی مفهوم دوستی ویژگی ها و معیارهای شناخت دوست واقعی نقش ارتباطات اجتماعی و تاثیر دوستی در زندگی افراد می پردازد.

اگر با دقت به رفتارهای روزمره خود نگاه کنید احتمالاً متوجه خواهید شد که چه بخواهید و چه نخواهید در جست وجوی ارتباط با دیگران هستید. این میل به برقراری رابطه گاهی به صورت آگاهانه و گاه ناخودآگاه در ما شکل می گیرد. اما آیا تاکنون از خود پرسیده اید که «دوستی» دقیقاً به چه معناست؟ یا اینکه یک دوست واقعی چه ویژگی هایی دارد و چگونه می توان او را از دوستان سطحی و ناپایدار تشخیص داد؟
از آنجا که انسان ذاتاً موجودی اجتماعی است خواه در یک شهر کوچک زندگی کند یا در دل یک کلان شهر پرجمعیت نیاز به همراه هم صحبت و هم دل در وجود او نهادینه شده است. این نیاز امری طبیعی و گریزناپذیر است و در فرهنگ ها و جوامع مختلف به شیوه های متفاوتی بروز پیدا می کند. انگیزه افراد برای دوست یابی نیز یکسان نیست؛ برخی به دنبال هم نشینی صرف هستند برخی در پی ارتباطات احساسی و عاطفی اند و برخی دیگر از زاویه ای عقلانی یا حتی منفعت طلبانه به این موضوع نگاه می کنند. به همین دلیل تعریف دوستی در میان مردم و فرهنگ های گوناگون یکسان نبوده و تفاوت هایی بنیادین دارد.
عده ای دوستی را نوعی معاشرت ساده و گذرا می دانند. گروهی دیگر آن را شکل خاصی از ارتباط انسانی می دانند که در موقعیت های زمانی خاص و شرایطی ویژه میان افراد پدیدار می شود. برخی نیز معتقدند که دوستی یک نوع پیمان اخلاقی میان انسان هاست؛ پیمانی که ممکن است هدف آن کسب رضایت دنیوی یا حتی پاداش معنوی و اخروی باشد.
با توجه به این دیدگاه های گوناگون پیش از آن که بخواهیم درباره خوب یا بد بودن یک دوست قضاوت کنیم لازم است ابتدا مشخص کنیم که ما خود «دوستی» را چگونه می فهمیم. چون این واژه تنها یک مفهوم یک بعدی نیست بلکه می تواند هم در مسیر درست و سازنده قرار گیرد و هم گاهی در مسیری نادرست و زیان بار شکل بگیرد. به همین دلیل شناخت ماهیت دوستی و نوع نگاهی که به آن داریم پیش شرط شناخت دوست خوب و بد خواهد بود.
در تفسیر ارزشمند المیزان واژه «اخلاء» که جمع «خلیل» است به معنای دوستی تعبیر شده است. اطلاق خلیل به دوست از آن جهت است که انسان نیازها و خواسته های درونی خود را با او در میان می گذارد. ظاهراً مقصود از اخلاء همه افرادی هستند که میانشان نوعی محبت وجود دارد؛ خواه این دوستی میان پرهیزگاران و اهل آخرت باشد که پیوندشان به خاطر خداوند شکل گرفته و از اغراض دنیوی خالی است یا میان کسانی از اهل دنیا که ارتباطشان بر پایه منافع مادی و دنیایی بنا شده است. (۱)
در اثر گران قدر «المحجه البیضاء» نیز از دوستی تعریفی ارائه شده است که در آن آمده: دوستی نوعی همنشینی معاشرت و گفت وگو با کسانی است که فرد نسبت به آنان مهر و علاقه دارد؛ چرا که معمولاً کسی با فردی که او را دوست نمی دارد معاشرت نمی کند. این پیوند دوستانه یا ذاتاً ارزشمند است (۲) یا آنکه به عنوان وسیله ای برای رسیدن به دوستی حقیقی تلقی می شود. (۳)
با توجه به آنچه مطرح شد می توان نتیجه گرفت که دوستی ها ممکن است ریشه در خواسته های نفسانی اهداف شخصی یا احساسات گذرا داشته باشند و یا بر مبنای انگیزه هایی پاک و عقلانی شکل گیرند. در نگاهی دینی دوستی مطلوب آن است که بر پایه علاقه قلبی ارتباطی صمیمانه و معاشرتی اخلاقی و هدفمند میان دو نفر یا گروهی از افراد در جامعه استوار باشد؛ به گونه ای که در پرتو آن بتوانند در جهت برطرف ساختن نیازهای شخصی اجتماعی و حتی معنوی و اخروی یکدیگر گام بردارند.
این دست از دوستی تنها ویژه بندگان خالص و مومنان راستین است؛ کسانی که تمام عشق دلبستگی و ارادت خود را وقف ذات اقدس الهی و خاندان پاک نبوت کرده اند. این افراد از بند تعلقات دنیوی رها شده و دل در گرو دوستی با خداوند و اولیای الهی نهاده اند. چنان شیفته این پیوند آسمانی اند که حتی گنجینه های زمین را با لحظه ای انس و خلوت با معبود یا لحظه ای دلدادگی به آستان اهل بیت (علیهم السلام) برابر نمی دانند. اینان به مرتبه ای رسیده اند که شیرینی محبت الهی را با تمام وجود چشیده اند.
بی جهت نیست که قرآن درباره ایشان می فرماید:
«وَ الَّذِینَ آمَنُوا اَشَدُّ حُبًّا لِلّهِ» (۴)
یعنی مومنان بیشترین عشق و محبت را نثار پروردگارشان می کنند.
پیشوایان هدایت و آموزگاران حقیقی عشق و بندگی همانا اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) هستند؛ آنانی که راه را به سوی عبودیت خالصانه نشان دادند و در بالاترین مراتب محبت الهی گام نهادند. در اینجا نگاهی می اندازیم به گوشه ای از نجواهای عرفانی حضرت امام سجاد (علیه السلام) آن سید عارفان که خود نشان می دهد چه کسانی را می توان دوستان راستین پروردگار دانست:
«لقای تو روشنی چشم من است رسیدن به تو نهایت آرزوی جانم و تمامی اشتیاق و شوقم به سوی تو روانه است. در محبت تو سرگشته ام و دل باخته ات هستم. خشنودی تو نهایت خواسته ام سیراب شدن از تو تنها نیاز من است در جوار تو آرام می گیرم و نزدیکی ات غایت مطلوب من است. در مناجات با تو جانم آرام می گیرد و آسایش می یابم. درمان دردهایم نزد توست و شفا و تسکین آتشی که در دلم شعله می کشد همه از سوی تو می رسد. مرا از خودت دور مساز و از قربت محرومم مکن ای نعمت جاودانه من ای بهشت من و ای دنیای من و سرانجامم.»
براستی چه کسی طعم شیرین محبت خدا را چشیده است و پس از آن دلبسته دیگری شده؟ و چه فردی با انس به قرب الهی آرام گرفته و سپس از آن فاصله گرفته است؟
ای به دیدار تو روشن دیده ام
وصل تو نور دل غمدیده ام
ای به سویت اشتیاق جانی ام
عشق تو سرمایه ی حیوانی ام
گرچه از عشق تو می سوزد دلم
نیست جز مهر تو در آب و گِلم
من ندارم حاجتی جز روی تو
من نجویم مقصدی جز کوی تو
از تو غیر از تو ندارم حاجتی
جز به ذکر تو نبینم راحتی
تشنه ام سیرابی ام در دست تست
تابش و بینایی ام پابست تست
ای خدا نومید از آن نورم مکن
از درِ خود دور و مهجورم مکن
ای تو هم دنیا و هم عُقبای من
هم بهشت و هم بهشت آرای من (۶)
با توجه به آنچه تاکنون در تعریف دوستی مطرح گردید می توان نتیجه گرفت که هرگونه محبت و علاقه ای که دل انسان را به چیزی یا کسی غیر از ذات مقدس الهی و اولیای معصومش (علیهم السلام) معطوف سازد در زمره ی دوستی های مجازی قرار می گیرد. اگر چنین پیوندهایی برخاسته از تمایلات نفسانی یا زمینه ساز انحراف و گناه باشند نه تنها انسان را از مسیر رشد و کمال بازمی دارند بلکه به انحطاط و تباهی می کشانند و در نهایت نیز بی دوام و گسست پذیر خواهند بود.
اما در صورتی که این دوستی ها بر اساس انگیزه هایی پاک نیت هایی خدایی و در راستای فطرت سالم انسانی شکل گرفته باشند می توانند پایدار باقی بمانند و حتی راه گشای تعالی روح و نردبانی برای رسیدن به سعادت واقعی شوند. کسی که زندگی اش را با معیارهای دینی تنظیم کرده و حرکت در مسیر تکامل را هدف اصلی خویش می داند بی تردید در انتخاب همراهان و دوستان خود دقت ویژه ای به خرج می دهد. او می داند که دوستی ها نقش سرنوشت سازی در کامیابی یا ناکامی انسان دارند و از همین رو کسانی را برای هم نشینی برمی گزیند که یار راه باشند نه مانع مسیر.
در چنین صورتی این دوستی هرچند در ظاهر دنیایی و به ظاهر «مجازی» باشد اما می تواند چون پلی مطمئن انسان را به آن حقیقت برتر و یگانه پیوند دهد و او را به سرچشمه ی عشق حقیقی برساند.
نخست باید به این نکته ی اساسی توجه کرد که دوستی همانند بسیاری از پدیده های انسانی درجات گوناگونی دارد و نمی توان تمام روابط دوستانه را در یک سطح و مرتبه در نظر گرفت. برخی از رفاقت ها به حد کمال نزدیک می شوند و برخی دیگر تنها شباهتی ظاهری به دوستی دارند. حقیقت این است که هر پیوندی که نام دوستی بر خود دارد لزوماً به معنای رفاقت کامل نیست.
با بررسی سخنان پیشوایان دین و منابع معتبر دینی درمی یابیم که دوستی چارچوب هایی مشخص دارد و هر کس به اندازه ای که این ویژگی ها را در خود دارد سزاوار لقب “دوست واقعی” است.
امام صادق (علیه السلام) در سخنی ژرف و راهگشا فرموده اند:
«رفاقت مرزهایی دارد. اگر کسی همه ی آن ها را دارا نبود نمی توان او را یار کامل دانست و اگر هیچ یک از این حدود در او نبود اساساً دوستی در کار نیست.»
سپس ایشان پنج ویژگی اصلی یک دوست حقیقی را چنین برمی شمارند:
حال این پرسش مطرح است که آیا ما در زندگی خود چنین دوستانی داریم؟ و آیا در پی یافتن چنین یارانی بوده ایم؟
بی تردید افرادی که این ویژگی ها را در کردار و رفتار خود نشان می دهند گوهرهای نایابی هستند که نباید به آسانی از دست رفتنشان را پذیرفت. چنین رفاقتی مایه ی پایداری ایمان و پشتوانه ای برای رشد معنوی انسان است. چنانکه امام صادق (علیه السلام) نیز فرموده اند: «پیوند دوستی میان مومنان بخشی از دین است و عاقل همواره دین خود را پاس می دارد.»
همان طور که در تعریف دوستی آمده است دوستی باید بر پایه معیارهای درست و منطقی شکل بگیرد. زیرا معیارهای انتخاب دوست در میان افراد بسیار متفاوت است. برخی ممکن است به دلایل شخصی و مادی یا حتی انگیزه های نادرست و مخرب و گاهی به دلیل احساسات ناپخته و تعصبات بی اساس دوستان خود را انتخاب کنند. اما کسی که با هدایت عقل و تدبیر و بر اساس نیازهای واقعی مادی و معنوی به ویژه در زمینه دوستی تصمیم می گیرد دوستانش را با معیارهای صحیح و انگیزه ای الهی و خالصانه برای رضای خدا انتخاب خواهد کرد. او آگاه است که تنها دوستی های استوار و مبتنی بر ایمان است که پایدار می ماند و در دنیا و آخرت به سود انسان خواهد بود. قرآن کریم نیز در این رابطه می فرماید:
«… مگر پرهیزکاران که در روز قیامت هیچ یک دشمن دیگری نیست.» (سوره الزمر آیه ۱۰)
در حقیقت پایه و اساس دوستی واقعی کمک متقابل و یاری رساندن است. اگر این یاری در راهی غیر از رضایت خدا باشد در واقع باعث بدبختی و گرفتاری طرف مقابل شده است. به همین دلیل قرآن به نقل از سخنان ستمگران در روز قیامت اشاره می کند که:
«وای بر من که ای کاش فلانی را دوست خود نمی گرفتم.» (سوره فرقان آیه ۲۷)
برعکس دوستی صادقانه و الهی زمینه ساز پیشرفت در مسیر حق و بهره مندی در آخرت است. امام صادق (علیه السلام) نیز می فرماید:
«کسی که برای خدا دوست بدارد برای خدا دشمن بدارد و برای خدا ببخشد ایمانش کامل است.»
ایشان در حدیثی دیگر تاکید می کنند که یکی از محکم ترین نشانه های ایمان همین دوست داشتن بخشیدن و منع کردن برای خداست.
شکی نیست که عوامل متعددی در شکل گیری شخصیت انسان تاثیرگذارند و یکی از مهم ترین این عوامل ارتباط و همنشینی با دیگران است. اهمیت این موضوع به حدی است که در دین اسلام آمده است:
«انسان به دین و روش دوستان خود است؛ پس باید دقت کند که با چه کسی هم نشین می شود.» (حضرت محمد ص)
واضح است که انسان به طور ناخودآگاه از اطرافیانش تاثیر می پذیرد و بخش عمده ای از باورها و اخلاق خود را از طریق روابط دوستانه شکل می دهد. این حقیقت هم از نظر عقلانی و هم بر اساس تجربیات زندگی به اثبات رسیده است. نگاهی به زندگی و تاریخ انسان ها نشان می دهد که بسیاری از طریق دوستان خود به سعادت و خوشبختی ابدی یا بالعکس به سقوط و بدبختی رسیده اند.
نقش دوست در زندگی به قدری مهم است که امام علی (علیه السلام) فرموده است:
«اگر درباره ی دین و عقیده کسی مطمئن نیستید به دوستانش بنگرید. اگر آنها پیرو دین خدا هستند آن فرد نیز از دین خدا بهره مند است و اگر بر خلاف دین خدا باشند او نیز از دین حق بهره ای ندارد.»
ابن مسکویه دانشمند بزرگ اسلامی و استاد بوعلی سینا درباره اهمیت دوستان چنین گفته است:
«تمام خوشبختی انسان در گرو داشتن دوستان واقعی است؛ کسانی که در راه دوستی از فداکاری و گذشت دریغ نکنند تا هم اخلاق نیکو بیاموزد و هم به دیگران منتقل کند.»
روانشناسان نیز تاکید دارند که موفقیت و شادی در زندگی تا حد زیادی به توانایی انسان در برقراری ارتباطات درست و مثبت با دیگران وابسته است.
انسان در کنار دوستان صمیمی و دلسوز است که می تواند قدم های ترقی و پیشرفت را یکی پس از دیگری بردارد. دوستی واقعی باعث می شود استعدادها شکوفا شود و انسان بتواند آثار ماندگار و خلاقانه ای از خود به جای بگذارد که به نفع جامعه است. در مقابل دوستان ناباب و بدخواه می توانند مسیر زندگی را به انحراف کشانده و فرد را تا سر حد نابودی پیش ببرند. سقراط نیز معتقد بود که از میان آرزوهای انسان داشتن دوست خوب از همه مهم تر است.
پیامبر اسلام نیز درباره اهمیت دوستی فرموده اند:
«مومن کسی است که با دیگران انس و الفت دارد و دیگران نیز با او مانوس اند. کسی که نه دوست می گیرد و نه دوست می پذیرد در او خیری نیست.»
انسان ذاتاً موجودی اجتماعی است و این ویژگی از خصوصیات پایه ای طبیعت او به شمار می رود. حتی اگر فردی از نظر برآورده کردن نیازهای شخصی و تامین راحتی های زندگی به تنهایی توانمند باشد باز هم میل دارد در کنار خانواده و جمع دیگران زندگی کند. این نیاز محدود به گروه یا افراد خاصی نیست و یک صفت عمومی و ذاتی در همه انسان ها محسوب می شود. مطالعات روانشناسی نشان داده اند که اگر این نیاز اجتماعی فرد برای مدت طولانی ارضا نشود و او از جامعه و ارتباط با دیگران دور بماند ممکن است دچار مشکلات روانی و حتی جنون شود. بنابراین این نیاز اجتماعی ریشه در حکمت و مصلحت دارد و به واسطه همین ویژگی است که انسان توانسته است در طول تاریخ دستاوردهای بزرگ علمی فرهنگی و فنی را رقم بزند.
تمدن ها و فرهنگ های بشری نتیجه تلاش مشترک انسان ها در کنار یکدیگر است. اختراعات اکتشافات و صنایع گواهی بر کار گروهی و همکاری انسان هاست. حتی ادامه زندگی روزمره ما نیز بدون تعامل و کمک دیگران ممکن نیست. برای نمونه کافی است به فرایند تهیه یک قطعه نان فکر کنیم؛ این محصول ساده حاصل زحمات و همکاری های بسیاری از افراد و مراحل مختلف است. بدون شک بقای انسان و رفع نیازهای فردی و خانوادگی اش وابسته به زندگی اجتماعی و ارتباط مستمر با دیگران است. در این مسیر انتخاب درست دوست و همراه نقشی حیاتی در شکل گیری شخصیت و مسیر زندگی دارد.
برخی افراد در دوستی چنان ویژگی هایی از خود نشان می دهند که بی تردید آن ها را در چشم دیگران محبوب و ماندگار می کند. این خصوصیات باعث می شود که اطرافیان بیشتری جذب شان شوند و روابط پایدار تری شکل بگیرد. اگر کسی بخواهد در شمار این دوستان وفادار قرار گیرد می تواند با بازنگری در رفتار خود مسیر تغییر را آغاز کند.
و اگر کسی را با این صفات در اطراف خود نمی یابید شاید بهتر باشد از خود بپرسید: «آیا خود من چنین دوستی بوده ام؟»